پاسخ تند حافظ ناظری به نقد هوشنگ کامکار
نویسنده خبر :

پاسخ تند حافظ ناظری به نقد هوشنگ کامکار

3 سپتامبر 2014 0 نظر
کد خبر : 683349
بازدید : 18
0 پسند
خلاصه خبر :
متن خبر :

 

انتشار آلبوم جدید حافظ ناظری، همچنان موردتوجه محافل موسیقی در داخل و خارج از کشور است. این آلبوم که در ایران با نام «بعد یازدهم» و در خارج از کشور با عنوان «ناگفته» شناخته می‌شود، تنها اثر یک‌هنرمند خاورمیانه است که توانست از سوی بخش موسیقی کلاسیک شرکت سونی منتشر شود و بعد از یک‌ماه در صدر فروش جدول موسیقی کلاسیک دنیا قرار گیرد. همچون دیگر آثار هنری بعد از عرضه این سی‌دی، واکنش‌های مثبت و نقدهایی نسبت به آن صورت گرفت.

هوشنگ کامکار، آهنگساز و مدیر گروه موسیقی «کامکار» در یادداشتی که اول‌مرداد سال‌جاری با عنوان «نکاتی درباره سمفونی رومی حافظ ناظری» منتشر شد، به بررسی و نقد این اثر و خالق آن پرداخته بود. حافظ ناظری که این روزها در تهران به‌سر می‌برد، با نگارش یادداشتی به اظهارات کامکار پاسخ داده است.

جناب استاد هوشنگ کامکار، در واکنش به نقد شما بر اثر نیمه‌منتشرشده «بعد یازدهم» در ایران، نکاتی را در تنویر افکارعمومی بازگو می‌کنم. هرچند نگارنده سری پرشور دارم و بسیار مشغول فعالیت‌های موسیقی هستم؛ اما با ورودم به تهران و مواجهه با خواست و اصرار بسیاری علاقه‌مندان مبنی‌بر روشن‌کردن محتوای یادداشت شما سرانجام مبادرت به نوشتن این جوابیه کردم.

نخست باید گفت که جای بسی افسوس و اندوه است دیدن چنین نقدی سراسر آکنده از بغض و ناشکیبایی، به‌کارگیری الفاظ تمسخرآمیز و در مواردی توهین‌آمیز آن هم از جانب یک‌استاد و مدرس سالخورده موسیقی که شایسته است سرمشق و الگوی رفتاری و هنری برای نسل‌های جوان و آیندگان این راه باشد… حال پرسش اینجاست که با چنین رویکردی چگونه می‌توان از جامعه موسیقی انتظار مهرورزی و همبستگی داشت آن هم در جغرافیای فرهنگی و سیاسی‌ای که پیکر نحیف این موسیقی هماره دستخوش تاراج و محرومیت‌ها بوده و تاسف‌بار‌تر از آن آفت تفرقه و مصیبت بی‌مهری به یکدیگر که دیرگاهی است دامن هنرمندان موسیقی را گرفته است. با این اوصاف آیا هنوز وقت آن نرسیده است که نقطه پایانی بر این تلخی‌ها بگذاریم؟ آیا در چنین فضایی می‌توان از نسل‌های آینده موسیقی انتظار پایبندی به اخلاق والای هنری و به‌دنبال آن حرکت و آفرینش آثاری ماندگار را داشت؟

البته برویم سراغ نوشته شما که شاید بتوان پاسخ این سوالات را با نگاهی به یادداشت و رویکرد شما جست‌وجو کرد.

بنده در شگفتم که چطور می‌شود در کنار آن همه نکات منفی برشمرده در نوشته جنابعالی که چندین صفحه به درازا کشید، در هیچ جایی حتی یک نکته و امتیاز مثبت کوچک هم در مورد این اثر گفته نشد!… آیا اصلا می‌توان این نوشته را نقد نامید؟! در جایی‌که به فرموده حافظ عیب می‌جمله چو گفتی، هنرش نیز بگو

آیا اثری که دست کم از لحاظ آهنگسازی، نوازندگی و خوانندگی در عین وفاداری به اصول و معیارهای موسیقی شرق و غرب، با بسیاری از آثار شنیده‌شده این سال‌ها متفاوت بوده و بعد از تایید و مورد علاقه قرارگرفتن آهنگسازان بزرگ دنیا مانند جان ویلیامز و جان آدامز (از اعضای هیات ژوری کمپانی سونی) توسط معتبر‌ترین کمپانی موسیقی کلاسیک جهان منتشر شده و سپس به‌عنوان نخستین اثر از خاورمیانه در صدر آثار پرفروش کلاسیک جهان قرار گرفته، در نگاه حضرتعالی حتی یک نکته مثبت هم برای اشاره‌کردن نداشته است؟! یا آنکه گفتنش خللی بر قامت موزون نقد شما می‌نشاند؟! شگفتا!

شما حتی در جایگاه یک‌منتقد، کمی تفحص نکردید تا دریابید طول زمان این اثر ۵۷دقیقه است که تاکنون تنها ۲۸دقیقه از آن در ایران به علت مشکلات کپی‌رایت منتشر شده، موضوعی که بسیاری از مردم هم از آن اطلاع داشتند؛ حال شما که خود را یک منتقد پرمدعا می‌دانید و از همه جزییات، دقایق و فعالیت‌های بنده اعم از مسایل تبلیغاتی، دریافت جوایز، مصاحبه‌ها و ظاهرا ساعت خواب و سایر امور روزمره مطلع هستید، چگونه است که از این موضوع مهم غافل ماندید، درحالی‌که بر آن نقد نوشتید!

موضوعی که به‌وضوح در این آلبوم به آن اشاره شده است!… آیا این توهین به شعور جامعه و مخاطب نیست؟! با این اوصاف چگونه می‌توان بر صحت و سلامت این نقد، اعتبار و ارزش نهاد! استاد بزرگ، شکی نیست که میزان فروش یک اثر، دلیلی بر ارزش هنری آن نمی‌تواند باشد، ولی گویا شما متوجه نبوده‌اید که این اثر در جامعه جهانی، بسیار مورد استقبال دیگر ملیت‌ها قرار گرفته که سابقا روی خوشی به آثار برآمده از خاورمیانه نشان نمی‌دادند؛ آیا این نکته برای شما جای تامل نداشت که شاید این موضوع، گواه زبان جهانی این اثر و بیان تاثیرگذاری آن است؟

گمان می‌کنم همین چند نکته مذکور برای حتی یک انسان نابالغ کافی باشد تا دریابد که شما اساسا در این یادداشت به‌دنبال نقد یک اثر موسیقی یا به گفته کذب خودتان راهنمایی یک هنرمند جوان نبوده‌اید بلکه اهداف دیگری داشتید که در اینجا پیشنهاد می‌کنم شما به همان سیاق «سونات باباطاهر عریان» یا «رودکی» که فرمودید، نامی هم بر اسلوب این نوع نگارشتان برگزینید که اگر موسیقی شما معیارهای جهانی‌شدن را نداشت و جریان‌ساز نشد، دست آخر این سبک ادبیات نوشتاری شما برای آیندگان به یادگار بماند. 

  در مورد موضوع تبلیغ، برمی‌گردم به سال۲۰۰۰ و پس از کنسرت موفقیت‌آمیز کاخ سعدآباد؛ در حالی تصمیم به ترک ایران گرفتم که فرصت‌های بسیاری در برابر داشتم، که در آخر با چشم‌پوشی از همه آن فرصت‌های وسوسه‌انگیز در جست‌وجویی بی‌پایان به نیویورک آمدم، در جایی‌که تقریبا همه‌چیز را از نقطه صفر آغاز کردم و برای هفت‌سال در سکوت مطلق، تنها آموختم.

امروز پس از گذشت ۱۴سال از آن روز، حتی برای یک اجرا در ایران، روی صحنه نرفته‌ام و جز آلبوم مولویه اثری منتشر نکرده‌ام، چرا؟ آیا پیش از متهم‌کردن بنده هرگز به این فکر کردید که اگر هدف مادی می‌داشتم یا به قول حضرتعالی در جست‌وجوی هیاهو و تبلیغ بودم، در این صورت من هم می‌توانستم در این سال‌ها با اجراها و کنسرت‌های متعدد و با استفاده از همین تبلیغات که انجام نگرفته، کسب شهرت و درآمد‌های آنچنانی کنم؟!

پس چرا به این مسیر معمول و ظاهرا معقول کشیده نشدم؟! چون برای مخاطب، ارزش و احترام قایل بودم و به دنبال تکرار مکررات نرفتم، بلکه در اندیشه بازگشت با بیانی متفاوت به جست‌وجوی دانش و تجربه رفتم. بنابراین در طول این ۱۴سال در ایران، نگارنده فقط دو مصاحبه مطبوعاتی داشته و چند گزارش مختصر که آن‌هم توسط خود روزنامه‌نگاران منتشر شده و دیگر هیچ.

با این اوصاف شخص حضرتعالی در این ۱۴سال چند مصاحبه و رونمایی از آثار و کنسرت‌هایتان داشتید؟

استاد عزیز، اگر شبکه‌های جهانی و روزنامه‌های بین‌المللی در مورد کار و فعالیت هنری‌ام گزارش تهیه می‌کنند یا می‌نویسند – که این خود مایه سرافرازی و افتخار نام ایران است و ما خبرش را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کنیم – تبلیغ به‌حساب می‌آید؟

آیا مفهوم واژه «تبلیغ» این است که اینگونه بی‌محابا آن را دستمایه تخریب دیگران قرار دهید؛ آن هم در حالی که اخبار مربوط به این جانب حتی در رسانه های رسمی مملکت خودم هم انعکاس خاصی پیدا نمی‌کند؟

اینجانب با کدام هنرمند مشهور داخلی یا خارجی عکس یادگاری گرفتم و از آن بهره‌برداری کردم؟! که شما به آن اشاره کردید!

دیگر آنکه باید پرسید شما برای کدامین تبلیغ صورت‌نگرفته برای بُعد یازدهم چنین هیاهویی به راه انداخته‌اید و بر من می‌تازید؟! درحالی‌که این اثر جزو معدود آثار موسیقی بوده که حتی یک ریال هم برای تبلیغش در ایران هزینه نشده و قطعا موسسه آوای هنر این واقعیت را تصدیق می‌کند. من در عجبم این‌همه شایعه‌پراکنی برای چیست؟!  و همین‌طور آیا برای جوایزی که در جهت تقدیر به اینجانب اعطا شده است باید تاوانی برای خوشحال‌نبودن شما از این موضوع بپردازم؟! یا هدف تیر ملامت شما باشم؟!

امروز اگر یکی از آثار فاخر حضرت شما برای نخستین‌بار در تاریخ موسیقی ایران در سطح جهانی مورد استقبال و اقبال قرار می‌گرفت و بر صدر می‌نشست، در آن صورت شما چگونه عمل می‌کردید؟ آیا با این روحیه و مناعت طبع، مانند این حقیر تنها به چند یادداشت و اعلام خبر چند خطی در فیس‌بوک که اتفاقا آن‌هم مستقیما نه توسط شخص من بلکه توسط یک تیم اداره می‌شود، اکتفا می‌کردید؟!

و اما نام اثر که دستاویز و بازیچه دیگری برای شما بود.

شاید نام‌های سمفونی، سوییت و کوارتت برای عده‌ای ناآگاه، به تعبیر شما واژگان دهان‌پرکنی باشند اما در دنیای موسیقی در غرب که بنده در آن زندگی می‌کنم این واژه‌ها نه‌تنها بار سنگینی ندارند بلکه ملال‌آور و تکراری هم به‌نظر می‌آیند؛ به‌عنوان مثال در دانشگاهی که نگارنده در آن تحصیل کرده، موزیسین‌های ۹ و ۱۰ساله‌ای بودند و هستند که به دفعات سمفونی تصنیف کردند، بنابراین این‌جور دغل‌کاری‌ها و عوامفریبی‌ها در جهان پیشرفته غرب، جایی برای خودنمایی ندارد که شما می‌آیید این‌گونه دیدگاه خود را به ماجرا تعمیم می‌دهید که نگارنده به سبب بار سنگین واژه سمفونی و دهان‌پرکنی آن، این اثر را سمفونی رومی نامیده است، اینجا هم، مانند استدلال‌های دیگر شما اشکال از جای دیگر است که به قول مولانا:
پیش چشمت داشتی شیشه کبود / زان سبب عالم کبودت می‌نمود

جدای از این، بنده پیش‌تر بارهاوبارها اعلام کرده‌ام که نام سمفونی برای این پروژه، از واژه سیمفونیا گرفته شده که به گروهی از موزیسین‌ها که با هم می‌نوازند اطلاق می‌شود و برخلاف استنباط غلط شما، سمفونی رومی نام یک پروژه است نه یک قطعه موسیقی در فرم سمفونی بر اشعار مولانا همین‌طور بُعد یازدهم نام بخش اول پروژه سمفونی رومی است که نسخه انگلیسی این بخش «Untold» نام دارد؛ انتخاب دونام لاتین و فارسی بر این اثر، از آن جهت بوده که غالبا انتقال مفاهیم در ترجمه از یک زبان به زبانی دیگر به‌طور کامل مقدور نیست. 

استاد بزرگ، تا قبل از خواندن توضیحات شما در مورد آنالیز موسیقی این اثر، غالبا با تبسم گفته‌های شما راجع به تبلیغات، نام آلبوم و مانند آن را دنبال کردم، با این نگاه که در نهایت همه ما انسانیم و یک جاهایی ممکن است گرفتار حسادت و تنگ‌نظری شویم… و از آنجا که این‌قبیل حرف‌ها برایم محلی از اعراب ندارد در ابتدا پاسخی بر آن لازم نمی‌دانستم؛ اما با رسیدن به صحبت‌های شما در مورد موسیقی این اثر، از حیرت و افسوس بر حال شما، اشک در چشمانم جمع شد و با تاثر فکر کردم که در این سال‌ها چه بر شما گذشته… و چگونه می‌توان باور کرد که شما حتی توانایی آنالیز موسیقی ساده‌ای چون موسیقی این بنده حقیر را هم نداشته باشید که این قاعدتا برمی‌گردد به زمان دانشگاه و ضعف در تمرینات دیکتیشن که مرتبط به اصول آهنگسازی است… یا آنکه خدای‌ناکرده به سبب بالارفتن سن، گوش موسیقیایی‌تان ضعیف شده و دیگر قادر به آنالیز موسیقی نیستید.

با این شرایط نمی‌دانم چطور تا این حد شجاعت و تهور در نوشتن این یادداشت برای آلوده‌کردن افکارعمومی به خرج دادید که اینجا باید گفت زهی شجاعت استاد!

حال برویم سراغ گفته‌های شما در قسمت موسیقی. در این قسمت شما فرمودید هارمونی نوشته‌شده برای گروه کر کاملا ساده است… جدی می‌فرمایید؟! اساسا هارمونی پیچیده چیست؟! تا آنجا که من در خاطر دارم تمام بخش‌های کرال آثار خود شما یا انیسون است یا از دو خط هارمونی تنال تشکیل شده، درحالی‌که برخلاف گفته شما، در قسمت‌های زیادی از قطعه بعد یازدهم در جهت ایجاد هارمونی‌ای غنی‌تر و متنوع‌تر، گروه کر از چهار قسمت معمول به هشت و حتی 9 قسمت تفکیک شده تا امکان و شرایط بهتری را برای رسیدن به این مقصود فراهم آورد.در راستای شفاف‌سازی تحریف شما، پارتیتور قسمتی از قطعه بعد یازدهم در زیر گذاشته شده که فواصل دیسونانس هم به‌سادگی در آن مشخص هستند که حال اگر گوش شما قادر به شنیدن این اصوات نبود امید است چشمان حضرتعالی توانا به دیدن این فواصل باشد

رسانه خبری موسیقی گنج نوا
مجموعه گنج نوا (گانجا2موزیک) پایگاهی جهت اطلاع رسانی اخبار، گزارشها و تصاویر کنسرتها میباشد.
هیچ چیز در این دنیا به اندازه تلاش و پشتکار باعث رشد و موفقیت نمی‌ شود گنج نوا نیز با بهره مندی از عکاسان و خبرنگاران حوزه موسیقی و با تلاش و پشتکار سعی در پیشرفت موسیقی کشور دارد.
برچسب ها