menu
864110 Views / Artist : Alireza Azar

Alireza Azar - Lahad (FT Kasra Ahadian)

Release Time : مهر , 6 , 1395

Lyrics : Alireza Azar
Music : Kasra Ahadian
Arrangement : Mohammad Rashidian
Mix & Mastering : Mohammad Rashidian
favorite_border
5820 likes


downloading Download Mp3 320 kbps downloading Download Mp3 128 kbps
/
Related Posts
You Are Looking To The Related Posts Here open_in_new
متن ترانه علیرضا آذر بهمراهی کسری احدیان لحد

بر حذر باش که این راهِ پر از بیم و امید
دلِ پُر خواهد و پای سبک و دست تهی
بر حذر باش که فرقی نکند در صفِ حشر
قدِ رنجور علف با تنهء سروِ سهی
تبِ اندوه بگیرد بدنت را محکم
تک و تنها سفری رو به نهایت باشی
زیر دستان لَحَد غرق خجالت بشوی
تازه فکر قدغن های خدایت باشی
دست و پا بسته، دهان بسته، جهان هم بسته
ثانیه میرود و باز نمی گردد هیچ
لحظه وقتی برود تا که به پایان برسد
ته نشین می شود، آغاز نمی گردد هیچ
تبِ اندوه بگیرد بدنت را مُحکم
تک و تنها سفری رو به نهایت باشی
زیر دستانِ لَحَد غرق خجالت بشوی
تازه فکرِ قدغن های خدایت باشی
حق و ناحق شدنِ عمر مساوی بشود
کی قدم در گذرِ معرکه کافیست عزیز
هر چه کردی به خودت کردی و در خود بنویس
ساعتِ خواب شده، وقت تلافیست عزیز
قبلِ هر چیز بگویم که من آنم که شبی
تا لبِ پنجره رفت و به اتاقش برگشت
گرچه استادِ هنر دست به رویش نکشید
بالِ پروانه شد و نرم و مُنقَّش برگشت
من همانم که شبی عشق، به تاراجش برد
همچو حلّاج به خاکسترِ تشویش نشست
در سرش سورهءِ تکویر مُجَسَم میشد
قبلِ هر زلزله ای در خودش آرام شکست
سیلِ غم بود که از گونه ی خشکش می ریخت
و عزادارِ خودش بود که در خود می سوخت
چشم بر وسوسه ها بست، و چیزی نشنید
گفتنی بود ولی باز دهانش را دوخت
آخرین مانده ی دورانِ اگر کشف و شهود
آخرین مصرع خلقت، که به پایان نرسید
اولین نامه ی تاریخ به امضایِ اَلَست
آن که کوشید ولی حیف به انسان نرسید
آنکه تصمیم گرفت آتشِ بَلوا باشد
وسطِ مغلطه در مغلطه تنها باشد
بین چین است و چُنان طرحِ معما باشد
پاسخِ سوره چو شد، آیه ی آیا باشد
آنکه لیچار شنید از همه و هیچ نگفت
دوش و دوشاب به دوش از همگان دست کشید
گله از هیچکسی هیچ نکرد و نبُرید
تا تهِ حادثه ناخن پسِ بن بست کشید
رو به فقدان خودش تَهی دست پرید
آنکه میدید نشستند خرابش بکنند
خوب میدید به منظور، عزیزش کردند
صفحه از پشت گرفتند کتابش بکنند
آنکه از حلقهءِ مفقود، لبی باز نکرد
آنکه از تو سَری و تهمتِ تاریخ گذشت
قدسیان را به لبِ منظرهءِ هیچ کشاند
آنکه از خاج و صلیب و خطر و میخ گذشت
آنکه نان خواست ولی دود فقط سهمش شد
آنکه از گندمِ آغشته به خون، حیف گذشت
او که دیوانهءِ دیوانگیِ پنجره بود
آنکه از عافیتش محضِ جنون حیف گذشت
آنکه دلتنگِ خودش بود، به جوهر که رسید
نامه رو کرد و به پاهای کبوترها بست
دانلود آهنگ جدید علیرضا آذر به نام لحد
تشنه لب ساحلِ عریان، هوسش را میکرد
گوش ماهی به سرِ گیسوی دخترها بست
آنکه نُه ماه در اندیشه‌یِ پرواز گریست
آنکه بر معرکه ای داغ و مشخص افتاد
نطفهءِ هیچکسی در شدنش دست نداشت
آنکه زاییده نشد، از غزلی پس افتاد
آنکه اندازهءِ یک عمر به مُردن چسبید
زندگی کرد به امید شبِ پایانی
انتهای همهءِ پنجره ها دیوار است
آخرین پنجره را هم که خودت میدانی
مستِ اندوهِ حماسی وسطِ لحن و بیان
آخرین غمزهءِ اوزانِ مُتَنتَن بودم
پشت کمرنگ ترین فاجعه ها کشف شدم
آنکه در سفسطه جان کَند، فقط من بودم
چاره‌ای نیست از این راه گذر باید کرد
باید از وادیِ مشکوک به پایان برسی
این همه کوچه و پس کوچه که گَز کردی باز
باید آخر به همین پیچِ خیابان برسی
زندگی جایِ بدی بود، نمی فهمیدیم
و تمام هیجاناتِ جهان گور شدند
جبر از آغاز جهان مسئله ی تلخی بود
اختیار آمد و مجبور به مجبور شدند
دست و پا بسته، دهان بسته، جهان هم بسته
ثانیه میرود و باز نمی گردد هیچ
لحظه وقتی برود تا که به پایان برسد
ته نشین می شود آغاز نمی گردد هیچ
فرصت از دست رود، لحظه به آخر برسد
بادِ مُردن بوَزد قائله پایان برسد
دستِ قدّارِ زمان جام بچرخاند و بعد
تیغهءِ تُندِ عجل باز به انسان برسد
حق و ناحق شدنِ عمر مساوی بشود
هی قدم در گذرِ معرکه کافیست عزیز
هر چه کردی به خودت کردی و از خود بنویس
ساعت تلخ شنی، وقت تلافیست نریز
رو به رو حادثه مرگ مُجَسَم گردد
دستت از خالیه عالم سبدی پُر باشد
بی هوا سُر بخوری در تلهءِ خوف و رجا
وانگهی دور و برت حلقهءِ آجر باشد
تبِ اندوه بگیرد بدنت را محکم
تک و تنها سفری رو به نهایت باشی
زیرِ دستان لَحَد غرق خجالت بشوی
تازه فکرِ قدغن های خدایت باشی
ما چه کردیم که در آینهءِ مرگ هنوز
هوسِ حق کشی و حق خوری آینده ماست
تا دَمِ مرگ خطرناک ترین حالِ جهان
باعث رخوت و دلبستگی و خنده ماست
بر حذر باش که این راهِ پُر از بیم و امید
دلِ پُر خواهد و پای سبک و دست تَهی
بر حذر باش که فرقی نکند در صفِ حشر
قدِ رنجورِ علف با تنهء سروِ سهی
با توام مرگِ پس از زنده به گوری و جنون
با توام گوش بده حرف زیاد است هنوز
آخرین برگِ درختانِ لبِ جادهءِ پوچ
سینه تو سینه‌یِ هوهو کشِ باد است هنوز
آتش معرکه بالاست پِیِ دود برو
هر کجا حضرت دادار که فرمود برو
در پِیِ گنگ ترین حلقهءِ مفقود برو
تو که رفتی پِیِ تاب و تپش رود برو
به قدم‌های اسیرِ لجنم فکر نکن