سال نو می شودو
شکر که لبخندی هست
به دل خسته بگویید
خداوندی هست
یک سلام از همه ی سال
برایش کافیست
هفت سینی که بر آن
سایه دلبندی هست
این زمستان به تماشای
بهار آمده است
برف با وا شدن
غنچه کنار آمده است
به دل از قول کسانی که
نبودند بگو
بی قراری نکند
روز قرار آمده است
نیست جامی که دمی
پر نشود از یادت
ساقیا آمدن عید مبارک بادت
ساقیا آمدن عید مبارک بادت
نیست جامی که دمی
پر نشود از یادت
ساقیا آمدن عید مبارک بادت
ساقیا آمدن عید مبارک بادت
آسمان با تو فقط
زیر پر و بال من است
تا تو هستی همه
پنجره ها مال من است
نفست نو شدن
حول الاحوال من است
بی گمان هر چه از دوست رسد
فال من است
به همه گفت به هم امروز
تو آنی که مرا
می بری سمت خودت
تا دل تاریک مرا
باز روشن کنی از
لهجه خورشیدی خود
برسانی به جهان
جمله تبریک مرا
نیست جامی که دمی
پر نشود از یادت
ساقیا آمدن عید مبارک بادت
ساقیا آمدن عید مبارک بادت
نیست جامی که دمی
پر نشود از یادت
ساقیا آمدن عید مبارک بادت
ساقیا آمدن عید مبارک بادت
