متن ترانه وحید خراطها و مجید خراطها زتذگیمی بابا
تویه یادم هست آب و نون دادی
یا که گهوارم رو تکون دادی
اصلا نخوابیدی اون شب که تب کردم
چشماتو میدیدم آروم میشد دردم
زندگیمی بابا عمرم فدایه تو
خون تو رگهامم بابا برای تو
زندگیمی بابا من بی تو میپـوسم
زندگیمی بابا دستاتو میبـوسم
بارون که میبارید سقفمون تر بود
اما باز بابام از همه سر بود
یک زمان در خوابه غفلت زیستم
در کنار من پدر بیدار بود
ناگه از خوابه گران برخواستم
آن زمان دیدم پدر در خواب بود
باغچمون گل داشت حوضمون ماهی داشت
سقفمون تا ابر انگار راهی داشت
زندگیمی بابا من بی تو میپـوسم
زندگیمی بابا دستاتو میبـوسم
سفرمون خالی اما زیبا بود
چون سر سفره اسم بابا بود
پرغرورم کرد حس همخونیت
کل دنیامه چینه پیشونیت
زندگیمی بابا عمرم فدایه تو
خون تو رگهامم بابا برای تو
زندگیمی بابا من بی تو میپـوسم
زندگیمی بابا دستاتو میبـوسم
عالی
باز هم سلاطین احساس طوفان بپا کردن فوق العاده مجید & وحید دمتون گرم خسته نباشید