Amir APSM – Paeize Khoshk

چرا سنگین میکشی چرا سنگین میخوری
چرا دستت زخمیه ادمه غمگینی شدی
چرا نمیخندی چرا سنگین میخوری
چی باعث شد از این قرصای رنگی بخوری
از این قرصا که بهت میدن ظاهر خوب
از این قرصا که فک میکنن خوبی تو
تو خوب بودی خوب هستی هنوزم
من بد بودم نمیدیدم خوبیتو
درسه قول بودم عکسارو بسوزونم
اما خودم چطور خودمم باهاش میسوزم
خاطراتو مرور میکنم تا خوابم ببره
عکساتو هرشب قبل خواب میبوسم
یه خاطره کافیه منو کنار بزنی
ولی با اینحال بازم تورو میخامت
این شبا که هوا خوبه تو خیابونا
هندزفری تو گوشم قدم میزنم به یادت
دوباره بارون زد دارم خیس میشم
تو بارون اشکای خودم معلوم نیست
چرا نگرانم از اینکه اشکام معلوم
چرا اونکه دیگه پهلوم نیست
چرا نمیخندم اونکه الان خوشبخته
اونکه تفریحاشو با دنیا عوض نمیکنه
اون شاده خدایی اونکه خوشبخته
دیگه الکی واسه چیزی گریه نمیکنه
کسی نیست دیگه باشه نگرانم
دیگه کسی حتی بهم محل نمیزاره
من خودم برم خونه خوده جسمم بخوابه
چه فایده روحم دیگه نمیخوابه
میخوام هرجا که میرفتیمو پیاده برم
چیزی که حتی نمیکنی فکررشم
میخوام زیر بارون فقط به تو فکر کنم
میخوام که خاطرتمون بازم زنده شن