متن ترانه حمیدرضا امینی ماسک
چیزی نگو وقتی پریشونی چیزی نگو یکم تمرکز کن
این جاده لغزنده است نمیبینی
آروم قدم بردار ترمز کن
جنگ میون ما دوتا سرده اما من و تو
کوه آتیشیم ماه هر دو سرباز ی میدونیم
با هم روی مین هم قدم میشیم دو جاده بن بست
تنها و غریبیم باید که برگردیم تو بمب ساعتی نزدیک انفجار
و حامل دردی واسه من و تو زندگی کردن تو این هوای
مرده ممکن نیست ما تو خونه ماسک میبندیم
این خونه ی مصموم ایمن نیست چیزی نگو
میخونم از چشمت ما هر دو از این عشق ترسیدیم
چیزی نگو تنها تماشا کن ما روی دست هم پلاسیدیم
دو جاده بن بست درحال تخریبیم باید که برگردیم
تو بمب ساعتی نزدیک انفجار و حامل دردی
دو جاده بن بست درحال تخریبیم باید که برگردیم
تو بمب ساعتی نزدیک انفجار و حامل دردی