Shahrokh Afshar – Marz

ی امروز و کنارم باش اقلا
بذار امروزمون بی گریه سر شه
سوار کشتی این روزگاریم
هوا خوبه بیا با من رو عرشه
بگیر دستامو توو دستای گرمت
بیا از این هوای سرد رد شیم
ی مدت تنها با هم خوب باشیم
بغیر از خودمون با همه بد شیم
تورو از وقتی دیدم روزگارم
داره دور نگاه تو میگرده
یجوری من به غم سیلی زدم که
با برف سال بعدم برنگرده
تا کی باید فقط هم غصه باشیم
بیا با هم به این دنیا بخندیم
ببین مرز غمو شادی همین جاست
بیا این بار مرزا رو ببندیم
پیش پای چشای مثل ماهت
باید مجنون شد و دیوونگی کرد
توی آغوش آروم تو شاید
بشه چن روز و بی غم زندگی کرد
بخند بازم کنارم از ته دل
دوباره خنده بارون کن جهانو
بیار خورشیدو به روزای ابری
شبامونو پر از رویا کن از نو
تورو از وقتی دیدم روزگارم
داره دور نگاه تو میگرده
یجوری من به غم سیلی زدم که
با برف سال بعدم برنگرده
تا کی باید فقط هم غصه باشیم
بیا با هم به این دنیا بخندیم
ببین مرز غمو شادی همین جاست
بیا این بار مرزا رو ببندیم