Ehsan Azizi – Bimare Toam

الهی من بمیرم شمع بالینم تو باشی
بیای و من بگیرم دامنت رو تا همیشه
بگو نه هی با لبهای عسل ریزت بگو نه
یه جوری گیر کردی تو گلوم حالیم نمیشه
کنارت گیجم و چشمام سیاهی میره انگار
دلم با دیدنت خواهی نخواهی میره انگار
شاید با عشق اصلا تو تبانی کردی باشی
منو با عشوه هات هم دم روانی کرده باشی
الهی تب کنم شاید پرستارم تو باشی
طبیب حاذق این قلب بیمارم تو باشی
سرم آوار شند دیوار ها آجر به آجر
اگه همسایه دیوار به دیوارم تو باشی
بادم اسیر کوی تو شاید بگیرم بوی تو
میچرخم اطرافت مگه دستم بیفته موی تو
خوش دارم آزارم کنی گیر و گرفتارم کنی
باید که بیمارت بشم شاید که تیمارم کنی
الهی تب کنم شاید پرستارم تو باشی
طبیب حاذق این قلب بیمارم تو باشی
سرم آوار شند دیوار ها آجر به آجر
اگه همسایه دیوار به دیوارم تو باشی