Sajjad Javadi – Namardiye

چقدر التماست کردم گفتم نرو
خراب نکن تو رو خدا آینده رو
چقدر گفتم بمون اما گوش نکردی
گفتم همون میشم که دنبالش میگردی
خندیدی و رفتی شکستش غرورم
من همون بودم که میگفتم مغرورم
له شدم و شکستم اینه حالم
هنوزم تنم میلرزه و بد حالم
بعد اون نامردی اون همه ولگردی
اومدی باز میگی تو باید برگردی
بعد بی قراری اون همه گریه و هی زاری
اومدی باز میگی که منو دوست داری
چقدر دعوا کردیم چقدر جنگیدیم
چه روزای خوبی رو ما هدر کردیم
شب تا صبح هق هق و هی اشک و هی ناله
که الان چیکار میکنه در چه حاله
تو ندیدی چه شب و روزا سر کردم
چه شبا تا صبح خدا خدا میکردم
نه غذایی نه نوری نه حتی حرفی
حالا با چه رویی باز میخوای برگردی
بعد اون نامردی اون همه ولگردی
چی میخوای از جونم که میخوای برگردی
بعد بی قراری اون همه گریه و هی زاری
اومدی باز میگی که منو دوست داری
بعد اون نامردی اون همه ولگردی
اومدی باز میگی تو باید برگردی
بعد بی قراری اون همه گریه و هی زاری
اومدی باز میگی که منو دوست داری
بعد بی قراری اون همه گریه و هی زاری
اومدی باز میگی که منو دوست داری
چقدر دعوا کردیم چقدر جنگیدیم
چه روزای خوبی رو ما هدر کردیم
شب تا صبح هق هق و هی اشک و هی ناله