همیشه میخواستم از عشق تو بگم
ولی لبم میلرزید
خواستم با تو عاشقی کنم
ولی دلم میترسید
ترسم از این بود که یه روز به من نه بگی و بری
ببین چقدر ساده بودم
تو نمیخواستی که بری
تو نمیخواستی که بری
حالا عشق توو این خونه
تو رو زندونی کرده
یه عاشق یه مجنون و واست قربونی کرده
نگاه مثل دریات
منو طوفانی کرده
که با ساحل زندگی منو بیگانه کرده
آره منو بیگانه کرده
دست عشق ما دوتا رو بهم رسونده اما
هنوزم باورم نمیشه که من به آرزوم رسیدم
آخه همیشه توو دلم این آرزو بوده که با تو باشمو
تو هم مثل من عاشق باشی و بذاری دستاتو بگیرم
حالا عشق توو این خونه
تو رو زندونی کرده
یه عاشق یه مجنون و واست قربونی کرده
نگاه مثل دریات
منو طوفانی کرده
که با ساحل زندگی منو بیگانه کرده
آره منو بیگانه کرده
من از اوج غم هام به این شادی رسیدم
تو هستی کنارم به آرزوم رسیدم
تو با آغوش گرمت
شدی درمون دردام
هزار بار که بمیرم
هنوزم تو رو میخوام
هنوزم تو رو میخوام
