یه چند وقته که فکرم دوباره درگیرته
نیستی و من اینجا قلبم هنوز پیگیرته
بهم گفتی میمونی میسازی با همه چیم
اما انگار نساخت بهت این نوع زندگی
رفتی و نموندی خواستی که هی دورتر بشی
میدونم دیگه کارساز نیست حتی خواهشی
من ساده ی دلباخته رو یک لحظه ببین
که رسوندی به مرز جنون و افسردگی
زندگی سخت گذشت برام پیر شدم توو لحظه هام
حتی دیگه جونی نیست توی پاهام
مثل هم شده روزا و ساعتا و هفته هام
دیگه خستمو این زندگی رو نمیخوام
زندگی سخت گذشت برام پیر شدم توو لحظه هام
حتی دیگه جونی نیست توی پاهام
مثل هم شده روزا و ساعتا و هفته هام
دیگه خستمو این زندگی رو نمیخوام
میدونم فقط خواستی عاشقم کنی
زخمای گذشتمو تازه تر کنی
واسه من دیگه هیچ راهی نمونده فقط
جز زل زدن به عکسای ریخته این وسط
تک و تنها با یه پنجره ی خیس از بارون
گلای تیکه تیکه و خاطرات داغون
منو تنها نذار با خیال اینکه هستی
لااقل بیا بگو که تا تهش باهام هستی
زندگی سخت گذشت برام پیر شدم توو لحظه هام
حتی دیگه جونی نیست توی پاهام
مثل هم شده روزا و ساعتا و هفته هام
دیگه خستمو این زندگی رو نمیخوام
