متن ترانه امین والایی آرامم
گر خواهم چه این و آن زمان لرزانم
اگر توان من این باشد
ز تو مقابلم کاری نیست
گر خواهم تورا به هرکجا گردانم
تو گر که هرچه معشوق داری
منو جز از خدا باکی نیست
آرامم مثل رهایی در آغوشت
تمام شکوه ی هر روزم
تصویر تو چو خواب مثل یه رویای شبانست
آرامم من همچو ابر بی بارانم
بدنبال نگاهت همچنان نفس زنانم
تویی سنگ صبور و هرچه دارم
تویی خواب شب و صبر و قرارم
من هرچه دارم از عشق تودارم
خبر از حال این عاشق نداری
حالا که از خودم دورم کجایی
چه حالی با تو دارم من چه حالی
آرامم مثل رهایی در آغوشت
تمام شکوه ی هر روزم
تصویر تو چو خواب مثل یه رویای شبانست
آرامم من همچو ابر بی بارانم
بدنبال نگاهت همچنان نفس زنانم