متن ترانه وحید ناصرترابی یک شهر خاطره
بهم گفتي بسوزم
بسوزمو ببازمو بسازم
تو ميدونستي كه به حس تو بازم
نميشه كم نيازم
اي كه لعنت به تموم خاطراتو
ديدن همه منو ديوونه با تو
نداره هيچ كسي جز من هواتو
هواتو
حال منه ديوونه رو جز تو نميفهمه كسي
تا كي ادامه داره اين دلشوره و دلواپسي
خيلي عجيبِ واسه من چجوري بي من راحتي
ما خاطره داريم از هم ميفهمي اينو لعنتي؟؟
يه شهرو كلي خاطره ميمونه بعد تو ياد منه ديوونه
چقد سخته كه ديگه نميپيچه صداي تو توو اين خونه
با اينكه بعد تو به هم ميريزمو
خيالت جمع عزيزم ديگه نميبيني منو
حال منه ديوونه رو جز تو نميفهمه كسي
تا كي ادامه داره اين دلشوره و دلواپسي
خيلي عجيبِ واسه من چجوري بي من راحتي
ما خاطره داريم از هم ميفهمي اينو لعنتي؟؟