نموند
پای حرفایی که زده بود
رفت و هرچی که بین ما بود
یه شبه همه ویرون شد
گذشت
از منو همه خاطره هاش
از دلی که یه عمری براش
شبیه دل مجنون شد
نخواست
بمونه توی قصه‌ی من
رفت و شد همه‌ی قصه‌ی من
ساده غرق عذابم کرد
شکست
غرور منو توی خودم
ندیدش که دیوونه شدم
زد و ساده خرابم کرد
اون نفهمید با غمش به روز من چی آورد
با خودش وقتی که رفت تمومه دنیامو برد
اون ندید آرزوهام با رفتنش آسون مرد
هرچی داشتم و گذاشتم که نره از پیشم
فکر میکردم که می مونه تو دلش جا میشم
اون نفهمید که بدون اون یه تنها میشم
هنوزم
بهش فکر میکنم دقیقه هامو
اون کجاست که ببینه گریه هامو
نوازش کنه بغض تو صدامو
هنوزم
دلم میگیره از نبودن اون
مثل غروب دلگیر زمستون
که غم داره توی هوای بارون
اون نفهمید با غمش به روز من چی آورد
با خودش وقتی که رفت تمومه دنیامو برد
اون ندید آرزوهام با رفتنش آسون مرد
هرچی داشتم و گذاشتم که نره از پیشم
فکر میکردم که می مونه تو دلش جا میشم
اون نفهمید که بدون اون یه تنها میشم
