Amirsadegh Sharifi – Mesle Zelzele

مثل یه زلزله گرفتی از من دارو ندارمو
تورفتی بعدتو هنوزم برات چشم به راهمو‌
مثل یه خاطره، که تلخه برام، سوزوندی قلبمو
به خودم اومدم، دیدم که تنهایی، گرفته دورمو
شبیه یک عبور، یه چشم بهم زدن، بودی کنار من
حالم شبیه یک نواره قلبیه، هیچ اعتباری نیست به حال من
بگو کجایی، کجایی بی تو اسیر دردم
نشد فراموش کنم تورو من هرکاری کردم
بگو کجایی، کجایی بی تو اسیر دردم
نشد فراموش کنم تورو من هرکاری کردم
کارم شده هر شب، قدم زدن تنها، توی نم بارون
نبینن اشکامو، هرکی که رد میشه، چقدر شدم داغون
مثل یه آواره، میگردم این شهرو، با خاطرات تو
خیلی دلم تنگه، خیلی دلگیره، اینجا بدونه تو
بگو کجایی، کجایی بی تو اسیر دردم
نشد فراموش کنم تورو من هرکاری کردم
بگو کجایی، کجایی بی تو اسیر دردم
نشد فراموش کنم تورو من هرکاری کردم