یه روزی پا میشی از خواب
میبینی رویاهات پوچن
الان تویی با یه حال بد
فکرات پره درد یه بغضه سرد
اروم اروم راه میری تو خونه
میفهمی زخمی عمیق جاش میمونه
همش خیره میشی به اون عکسا
فقط خودت حال خودتو میدونه
دیگه هیچی تو دنیا برات اهمیت نداره
خیابونا فقط تورو یاد یه چیزی میاره
میخوای دل بکنی بری اما میبینی که نمیتونی
این زندگی واسه تو میشه زندونی
میخوای دل بکنی بری اما میبینی که نمیتونی این زندگی واسه تو میشه زندونی
تنهاییو دیگه حوصله ی هیچیزو نداری
فقط مونده برات یه جای خالی یادگاری
هیچوقت فکر نمیکردی که اینجور بشه
یه روز ماه بره از اسمون دور بشه
این زندگی برات دیگه مثل قدیما نیست
تو تنها موندی اما اون بدون تو تنها نیست
تک تک ثانیه ها بدون اون یه درده
روزارو میشموری که شاید یه روزی برگرده
تو نمیدونی حسی که بین ما بوده
الان یه کابوسه یه کابوسه فقط یه کابوسه
رفتن تو واسم بدترین اتفاقه
کاش میشد که بفهمی اینا یه خوابه
